Web Analytics Made Easy - Statcounter

محمد متوسلانی بازیگر، کارگردان و تهیه کننده فیلم‌های سینمایی قبل و بعد از انقلاب در بخش دوم گفت‌وگو با «پروژه تاریخ شفاهی سینمای ایرنا» به تفاوت‌های سینمای پیش و پس از انقلاب می‌پردازد.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایران اکونومیست، خبرگزاری جمهوی اسلامی در راستای افزایش اطلاعات سینمایی مخاطبان خود و ثبت وقایع تاریخی حرفه سینما، تصمیم به راه اندازی تاریخ شفاهی سینمای ایران اکونومیست کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این زمینه بنا داریم تا برای ثبت در تاریخ، پای صحبت عوامل گوناگون حرفه سینما بنشینیم و از وقایع این حوزه بپرسیم. قرعه اولین گفت‌وگو به نام  محمدمتوسلانی افتاده است.

متوسلانی در بخش اول این گفت‌وگو به مخالفت خانواده‌اش برای حضور در سینما، تشکیل گروه ۳ نفره کمدی و نقش ساموئل خاچیکیان در ورود به سینمای حرفه‌ای گفت. بخش دوم در پی می‌آید.

ایران اکونومیست: مبلغ قراردادهایتان برای نوشتن هر فیلم چقدر بود؟

دستمزد من برای سه تفنگدار سه هزار تومان و برای سه نخاله ۶ هزار تومان بود که نسبت به آن موقع پول خوبی به شمار می آمد. پس از موفقیت سه نخاله، قراردادم به ۱۵ هزار تومان رسید و قراردادهای بعدی ام تا ۴۰ هزار تومان بالا رفت.

از راست: گرشا رئوفی، منصور سپهرنیا و محمد متوسلانی

ایران اکونومیست: بازی در هر فیلم چقدر وقتتان را می گرفت؟

 هر فیلم ۳ روز در هفته وقتم را می گرفت. ۳ روز تدارکات فیلم بود و ۳ روز فیلمبرداری می کردند. هر فیلم هم حداکثر در دو ماه تمام می شد. منتهی وقتی رسید که من آن قدر سرم شلوغ شد که سه پروژه را هم زمان جلو می بردم. یعنی طی دو تا سه روز در دو فیلم بازی می کردم و فیلم سوم را هم در روزهای جمعه یا روزهایی که ۲ پروژه دیگر تعطیل بود جلو می بردم. وقتی این دوره پرکاری تمام شد برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. چون دیدم دارد برای ادامه تحصیل دیر می شود.

ایران اکونومیست: در اوج شهرت چه اصراری برای ادامه تحصیل داشتید؟

چون ذهنم بیشتر سمت کارگردان شدن بود، می خواستم با دست پر از آمریکا برای کارگردانی به ایران بیایم و احساس می کردم تحصیل دست مرا از نظر دانش سینما پر خواهد کرد.

ایران اکونومیست: هدفتان از تحصیل در رشته زبان چه بود؟

 برای این که زبان به من اجازه می داد تا به کتاب‌های انگلیسی زبان، دسترسی پیدا کنم که هنوز به فارسی ترجمه نشده بود.

ایران اکونومیست: مثلا؟

 آن موقع سرگذشت هنرپیشه ها به خصوص هنرپیشه های آمریکایی را مطالعه می کردم. در این مطالعات اوج و افول هنرپیشه های هالیوود را می دیدیدم. این که این ستاره ها یک دوره ای می آیند و سپس اوج می گیرند و بعد پیشرفتشان متوقف می شوند و آخر سر هم سراغ الکل و مواد مخدر می روند. در حالی که کارگردان ها کمتر دچار این مشکل می شدند، مگر کارگردان های ضعیف.

استنباط من این بود که هنرپیشه ها خیلی به شانس احتیاج دارند. یعنی هم باید نقش شان خوب باشد و هم فیلمی که در آن بازی می کنند مورد استقبال قرار گیرد تا بتوانند در کورس رقابت باقی بمانند.

محمد متوسلانی در پشت صحنه سریال «غارتگران»

ایران اکونومیست: شما در دهه ۴۰ و ۵۰ بیش از ۱۰ فیلم کارگردانی کردید اما پس از انقلاب اقبال چندانی به کارگردانی نشان نداید؟ چرا؟

 دلیلش این است که اجازه کارگردانی نمی دادند. من تا سال ۱۳۶۴ ممنوع الکار بودم.

ایران اکونومیست: ۶ سال ابتدایی پس از انقلاب چه می کردید؟

خیلی سخت بود. در مدرسه زبان تدریس می کردم. بعد از کفش های میرزا نوروز هم به من اجازه کارگردانی دادند نه بازیگری.

متوسلانی در پشت صحنه مجموعه تلویزیونی «چنگک» که کارگردانی آن را بر عهده داشت

ایران اکونومیست: تصمیم نگرفتید از ایران بروید؟

متوسلانی: خیر، هیچ وقت. چون می دانستم در ایران کم کم این تب فروکش می کند و منطق جایش را می گیرد. ذره ای به این فکر نمی کردم که از ایران بروم.

ایران اکونومیست: اولین تجربه سینمایی تان بعد از انقلاب چه بود؟

 سال ۶۱ دو فیلمنامه را به من دادند تا بخوانم. آنها را خواندم ولی دیدم آن چیزی نیست که من دوست داشته باشم و از پذیرش آن امتناع کردم. علیرغم این که قرارداد بسته بودم و پول هم گرفته بودم از ساخت آنها خودداری کردم. تا این که به فیلمنامه کفش های میرزا نوروز رسید. فکر کنم سال ۶۳ بود که آن را ساختم.

ایران اکونومیست: با فیلم های مثل سازش و ذبیح و کفش های میرزا نوروز قابلیت های خود در کارگردانی را نشان دادید. اما چرا این مسیر را با ساخت آثاری از این دست ادامه ندادید؟

 کارهایی که به من پیشنهاد می شد به نظرم کارهای درخوری نبود. من تمایل داشتم فیلمنامه هایی را کارگردانی کنم که حرفی برای گفتن داشته باشند.

محمد متوسلانی در دفتر کار

ایران اکونومیست: خاطره ای از ساخت فیلم کفش های میرزا نوروز دارید؟

 سگ تربیت شده ای در این فیلم بود که متعلق به یک آقایی بود. وقتی می خواستیم این سگ بدود دو نفر از همکاران سراغ صاحب او می رفتند و به طور مصنوعی با او گلاویز می شدند، سگ هم برای دفاع از صاحبش به سرعت به سمت آنها می دوید. اما وقتی این کار را دو سه بار تکرار کردیم، سگ فهمیده بود این درگیری ساختگی است و دیگر سمت صاحبش نمی دوید.

خاطره دیگر هم این است که یک بار آقای علی نصیریان وقتی دید سگ دارد دنبالش می دود سنگی را برداشت و به سمت او پرت کرد. سگ هم به سرعت به سمت آقای نصیریان حمله کرد. ایشان تا آخر فیلم از این سگ می ترسید و نکته دیگر این که این فیلم زیر بمباران های هوایی صدام ساخته شد.

علی نصیریان در فیلم سینمایی «کفش های میرزا نوروز»

ایران اکونومیست: سبک کاری و بازی بازیگران قبل و بعد از انقلاب چه تفاوت هایی با هم دارند؟

قبل از انقلاب به خصوص بازیگران سینما دوره های بازیگری را ندیده بودند و بازیگری را در خود سینما و در حین کار یاد می گرفتند اما بعد از انقلاب، کلاس های بازیگری تاسیس شد.

متوسلانی می گوید فیلم برزخی ها با استقبال زیاد مردم مواجه شد

البته یک موردی پیش آمد که جا دارد این جا بگویم. بعد از انقلاب نظر متولیان فرهنگی این بود که چون انقلاب شده است مردم دیگر توجهی به ستاره های قبل از انقلاب ندارند. آقایی به نام محمدزاده هم که تاجر چای بود فیلمی را با حضور برخی از ستارگان قبل انقلاب به نام برزخی ها ساخت که در آن از ستارگانی چون ناصر ملک مطیعی، سعیدراد، محمدعلی فردین و ... استفاده شد. استقبال مردم از این فیلم به قدری زیاد بود که مجددا محدودیت هایی را ایجاد کردند. 

از راست: آنتونی کوئین( بازیگر نقش حمزه) و مصطفی عقاد کارگردان فیلم «پیام» که در ایران با نام «محمدرسول الله» به نمایش در آمد.
عقاد در سال ۲۰۰۵ بر اثر جراحات ناشی از یک بمب گذاری که توسط القاعده انجام شده بود جان خود را از دست داد.

این آقای محمد زاده همان کسی بود که فیلم محمدرسول الله به کارگردانی مصطفی عقاد را وارد ایران کرد.

بعد ها هم مثلا وقتی به سعید راد گفتند می تواند فقط در فیلم ها نقش منفی را بازی کند و او از ایران رفت و سالها بعد برگشت. با این کارها، استعداد ها هرز رفت وگرنه سینمای ایران می توانست خیلی غنی تر از این حرف ها باشد.

ایران اکونومیست: از نطر رقابت چه؛ فیلم های ایرانی پیش از انقلاب چگونه با فیلم های خارجی رقابت می کردند؟

 وقتی شما به سینما به عنوان یک صنعت نگاه نمی کنید سینما خیلی صدمه می خورد. مثالی بزنم. فرض کنید شما از امروز واردات ماشین خارجی باکیفیت را آزاد می کنید، مالیات و عوارض گمرک هم از آن نمی گیرید؛ قیمتش هم مثل قیمت پیکان است. خب چه کسی دیگر می رود پیکان بخرد؟

در مورد سینما هم چنین چیزی بود. فیلم های خارجی امتیازات بیشتری نسبت به فیلم های ایرانی داشتنند. کمپانی های فیلمسازی بزرگ دنیا در ایران نمایندگی داشتند. سینماهای خوب هم در اختیارشان بود. بهای بلیتشان هم مثل فیلم های ما بود. 

از چپ: گرشا رئوفی، متوسلانی و سپهرنیا در فیلم «سه قهرمان»

از طرفی سینماگران ما نه از نظر کیفیت و نه از نظر تکنیکی قادر به رقابت با آن ها نبودند. طبیعی است فیلمی که با میلیون ها دلار پول ساخته شده است به راحتی می تواند فیلمی را که با ۲۵۰ هزارتومان ساخته شده، در رقابت پشت سر بگذارد. بنابراین فیلم سازان ما دنبال خلق موضوع و صحنه هایی در فیلم های خود بودند تا مخاطب را به سوی فیلم خود بکشند.

منِ نوعی به عنوان یک کارگردان دوست نداشتم این همه صحنه رقص و آواز در فیلم هایم باشد ولی اگر می خواستم با فیلم های خارجی رقابت کنم، چاره ای جز این کار نبود.

ایران اکونومیست: و پس از انقلاب چه شد؟

هنگامی که انقلاب شد، فیلم های خارجی کنار رفتند. هنوز هم نه ماهواره آمده بود نه دستگاه ویدئو فراگیر شده بود. بنابراین فیلم های ایرانی دیگر رقیبی نداشتند و مخاطب ایرانی چیزی جز آنها را نمی توانست ببیند. البته فیلم های خارجی هم بود که پروانه اکران گرفته بود ولی از بس دوبله شان را عوض می کردند مخاطب اصلا نمی توانست بفهمد سر و ته این فیلم چه شد. مثلا اگر زنی با مردی ارتباط داشت دوبله را طوری عوض می کردند که انگار آن دو برادر و خواهر بودند.

 

  منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: فیلم کمدی طنز ، پروژه تاریخ شفاهی سینمای ایرنا ، محمد متوسلانی

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: فیلم کمدی طنز محمد متوسلانی کفش های میرزا نوروز ایران اکونومیست فیلم های خارجی محمد متوسلانی بعد از انقلاب انقلاب چه پس از انقلاب هنرپیشه ها هزار تومان فیلم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۳۳۸۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند.

به گزارش ایسنا، نام صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.  

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:‌ «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».» 

این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.» 

عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است: «وقتی‌ در سال‌ ۱۳۱۲ فیلمِ‌ «دختر لر» ساخته مشترک‌ خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ و عبدالحسین ‌سپنتا، که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد در آن‌ نقش‌ «گلنار» را بازی‌ می‌کرد، در تهران‌ نمایش‌ داده‌ شد، در میان‌ مردمی‌ که‌ برای‌ بار نخست‌ سیمای‌ یک‌ زن‌ ایرانی‌ را بر پرده سینما دیده‌ بودند واکنش‌های‌ ناگواری برانگیخت، که‌ به‌درستی‌ روشن‌ نیست‌ ــ و احتمالاً هیچ‌گاه‌ نیز معلوم‌ نخواهد شد ــ که‌ آیا خانم‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد تصوری‌ از آن‌ واکنش‌ها در ذهن‌ داشته‌ است‌ یا خیر، و آیا اگر می‌داشت‌ حاضر به‌ ایفای نقش در آن‌ فیلم‌ می‌شد؟»

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس‌ اوگانیانس‌ نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است: «به‌موازات‌ فعالیت‌های‌ سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین‌ سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ نیز برای‌ ساختن‌ نخستین‌ فیلم‌ مشترک‌ در هندوستان‌ در جست‌وجوی‌ بازیگر زنی‌ بودند که زبان‌ فارسی‌ بداند و نقش‌ «گلنار» را در فیلم‌ «دختر لر» بازی‌ کند. تا قبل‌ از دوره پهلوی‌ِ اول‌ بازی‌ زنانِ ‌مسلمان‌ در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع‌ بود و بازیگران‌ زنی‌ که‌ در این‌ سال‌ها در فیلم‌های‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کردند مانند مادام‌ سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین‌ ژوزف، زما اوگانیانس‌ و آسیا قسطانیان‌ (کوستانیان) از بانوان‌ ارمنی‌ بودند که‌ اکثر آن‌ها از صحنه تئاتر به ‌سینما آمده‌ بودند، به‌همین‌ دلیل‌ موانع‌ کم‌تری‌ بر سرِ راه‌ خود داشتند.

سپنتا موفق‌ شد صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی‌ از کارکنان‌ کمپانی‌ امپریال فیلم‌ بمبئی، را که‌ از سیزده‌ سالگی‌ از کرمان‌ به هندوستان‌ رفته‌ بود مجاب‌ کند و با این‌ توضیح‌ که نام‌ او به‌عنوان‌ نخستین‌ بازیگر زن‌ در تاریخ ‌سینمای‌ ایران‌ ثبت‌ خواهد شد ــ که‌ شد ــ موافقت‌ او و شوهرش، دماوندی، را برای‌ بازی‌ در فیلمش‌ جلب‌ کند. بدین‌ ترتیب‌ گروه‌ هندی‌ ـ ایرانی‌ عبدالحسین‌ سپنتا و اردشیر ایرانی‌ کار خود را در هندوستان‌ آغاز کرد.

«دختر لر» نخستین‌ بار در سی‌ام‌ آبان‌ ۱۳۱۲ در دو سینمای‌ مایاک‌ (دیده‌بان) و سپه‌ بر پرده‌ آمد، و نمایش‌ آن، سال‌ بعد از دوم‌ مردادماه‌ ۱۳۱۳ در سینما مایاک‌ تکرار شد، و پس‌ از یک‌ ماه‌ از چهارم ‌آذر نمایش‌ آن‌ در سینما سپه‌ به‌ مدت‌ پنجاه‌ روز ادامه‌ یافت. سپس‌ با یک‌ دو هفته‌ وقفه‌ در همین‌سینما از نو بر پرده‌ رفت. استقبال‌ از فیلم‌ بسیار پُرشور بود و حتی‌ «مادر بزرگ‌های‌ خیلی‌ پیر» هم‌ رفتند تا سرگذشت‌ «دختر لر» را به‌چشم‌ ببینند.»

 ایفای‌ نقش‌ گلنار در «دختر لر» موجب‌ شد که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص‌ و عام‌ شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»

سامی‌نژاد در سال‌ ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال‌ پس‌ از نمایش‌ «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام‌ «سینمای‌ ایران‌ از مشروطیت‌ تا سپنتا» حضور یافت‌ و به‌ روایت‌ زندگی‌ دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل‌ شده است‌: «اغلب‌ به‌طور کنترل‌نشده‌ای‌ می‌خندید و در حالی‌که‌ اشک‌ در چشمانش‌ حلقه‌ زده‌ بود به‌ من‌ گفت‌ که‌ هنگام‌ اقامت‌ در هند ایرانی‌های‌ متعصب‌ او را مورد ضرب‌وشتم‌ قرارمی‌دادند و حتی‌ بطری‌ به‌طرفش‌ پرتاب ‌می‌کردند. به‌طوری‌که‌ همواره‌ مجبور بود همراه ‌با محافظ‌ از استودیو امپریال‌ فیلم‌ خارج‌ شود.»

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،

سامی‌نژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود:‌ «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آن‌ها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آن‌ها به این موضوع توجه نکردند.» 

او گفته است: «قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آن‌ها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد.  فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند. در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • میراث «پل آستر» در سینما
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت/ عکس
  • حضور مربیان تیم ملی در بازی شمس آذر - پیکان
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • سعید دقیقی: 100 میلیارد از جیب مردم قزوین برای خرید پرسپولیس رفته است؛ شهرداری برای شمس آذر هزینه کند!
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • «عینک قرمز» حامد بهداد با «تگزاس۳» مجوز اکران گرفتند